داستان دورکار ایران
توی زندگی همه ما آدما یه نقطهای وجود داره که از اونجا به بعد تازه میفتی توی مسیری که همیشه دوست داشتی و میتونی روز به روز جلوتر بری و به خواستههات برسی. این همون نقطهای هست که دوست داری راه رو به بقیه هم نشون بدی و اونارو همراه خودت کنی. واسه ما هم این دوره از لحظه اتمام کارمندی و پایان حکومت ساعت کاری 9 تا 5 شروع شد. قصه ما 4 بخش مختلف داره که یه برش از هرکدوم رو این پایین میتونی بخونی.

رویای قبولی در دانشگاه تهران
همهچیز از دوران دبیرستان شروع شد. اون موقع، رویاهامون بزرگ بود: قبولی در دانشگاههای معتبر تهران. فکر میکردیم اگه توی یه رشته مهندسی درس بخونیم، هم به پول میرسیم، هم جایگاه اجتماعی خوبی پیدا میکنیم. برای همین، همه تمرکزمون رو گذاشتیم روی کنکور. شب و روز درس خوندیم و بالاخره نتیجه داد: قبول شدیم توی دانشگاه تهران، رشته مهندسی. اون لحظه حس کردیم به رویاهامون رسیدیم، ولی واقعیت این بود که این تازه اول خطه!
واقعیت متفاوت دانشگاه
وقتی وارد دانشگاه شدیم، با ذوق و شوق شروع کردیم به درس خوندن. اما کمکم متوجه شدیم که چیزی که تصور میکردیم، با چیزی که هست فرق داره. درسها خیلی تئوری بودن و انگار ارتباط زیادی با دنیای واقعی و بازار کار نداشتن. یه جورایی حس کردیم این مسیر، اون چیزی که فکر میکردیم نیست. این سوال توی ذهنمون شکل گرفت: “حالا که اینجا اون چیزی که میخواستیم نیست، چیکار کنیم؟“

ورود به بازار کار
بعد از فارغالتحصیلی، تونستیم توی یکی از بهترین شرکتهای معماری و مهندسی تهران مشغول به کار بشیم. محیط کار خوب بود، همکارها حرفهای بودن و همهچیز به نظر عالی میاومد. اما یه مشکل بزرگ کمکم خودش رو نشون داد: حقوقمون با بالا رفتن قیمت دلار و تورم جور درنمیاومد. محدودیتهای کاری هم اذیتمون میکرد. اونجا بود که به خودمون گفتیم: “باید یه تغییر بزرگ ایجاد کنیم.”
شروع فریلنسری با Freelancer.com
یه روز با سایت Freelancer.com آشنا شدیم و تصمیم گرفتیم شانس خودمون رو امتحان کنیم. اولین پروپوزال رو فرستادیم و بعد از چند تلاشهای زیاد بالاخره یه پروژه کوچیک ۸۰ دلاری گرفتیم. وقتی درآمد دلاری پروژه رو دیدیم و با حقوق همکارای با سابقهمون توی شرکت مقایسه کردیم، فهمیدیم که فریلنسری پتانسیل خیلی بیشتری داره. این شروع یه ماجراجویی جدید بود و به خودمون گفتیم: “این میتونه مسیر آزادی ما باشه.”

گسترش کار با لینکدین
برای اینکه بیشتر دیده بشیم، رفتیم سراغ لینکدین. پروفایلمون رو بهروز کردیم و شروع کردیم به شبکهسازی. با آدمای مختلف توی حوزه معماری و مهندسی ارتباط گرفتیم و کمکم پروژههای بیشتری از طریق لینکدین به دست آوردیم. این تجربه بهمون نشون داد که ارتباطات چقدر توی موفقیت مهمه و فروش خدماتمون رو حسابی تقویت کرد.
درآمد غیرفعال با یودمی
یه روز با سایت Udemy آشنا شدیم و ایده ساخت دورههای آموزشی به ذهنمون رسید. تصمیم گرفتیم یه دوره آموزشی در یودمی بذاریم برای فروش. اولین دوره رو دوبله کردیم و آپلود کردیم. کمکم دانشجوها اومدن و درآمد غیرفعال دلاری شروع شد. این درآمد، مکمل خوبی برای کار فریلنسریمون بود و بهمون نشون داد که آموزش دادن هم میتونه یه منبع درآمد عالی باشه و کم کم تعداد دوره هارو بیشتر کردیم.

به اشتراکگذاری تجربیات
بعد از این موفقیتها، تصمیم گرفتیم تجربیاتمون رو با بقیه به اشتراک بذاریم. دیدیم که خیلیها دنبال تغییرن، ولی نمیدونن از کجا شروع کنن. برای همین، آموزش رو پررنگتر کردیم و شروع کردیم به ساخت محتوا و دورههای بیشتر. جالب اینجاست که کسایی که ازمون یاد گرفتن، خودشون هم موفق شدن و این حس فوقالعادهای بهمون داد.
دعوت به سمینارها و دورهها
با شناختهتر شدن کارمون، شرکتها و دانشگاهها شروع کردن به دعوتمون برای برگزاری سمینار و دورههای آموزشی. توی این برنامهها، از مسیر فریلنسری و موفقیتهامون حرف زدیم و دیدیم که چقدر دانشجوها با اشتیاق گوش میدن. این تجربه بهمون نشون داد که داریم به آدمای بیشتری کمک میکنیم تا مسیر خودشون رو پیدا کنن.

منتورهای موفق و ادامه مسیر
الان دیگه اکیپمون انقدر رشد کرده که تعدادی از دانشجوهای موفقمون به عنوان منتور اختصاصی دارن به بقیه کمک میکنن و این مسیر همچنان ادامه داره. ما نهتنها خودمون به آزادی و موفقیت رسیدیم، بلکه داریم یه اکیپ از آدمای موفق میسازیم که با هم رشد میکنن.
چرا این مسیر ارزشمنده؟
این داستان از یه رویای ساده توی دبیرستان شروع شد و با تلاش و تغییر مسیر، به جایی رسید که نهتنها خودمون موفق شدیم، بلکه به بقیه هم کمک کردیم. از دانشگاه تا فریلنسری و آموزش، هر قدم یه درس داشت: اینکه با باور به مسیر خودمون و استفاده از فرصتهای جدید، میتونیم زندگیمون رو تغییر بدیم. تو هم اگه بخوای، میتونی این مسیر رو شروع کنی و به رویاهات برسی!